دكتر فرشید یزدانی، فعال حقوق كودك، تعداد كودكان ایران را جمعیتی در حدود 5/22 میلیون نفر میداند كه متاسفانه متولی خاصی ندارند وتعداد زیادی از آنها در شرایط زیر خط فقر زندگی میكنند و متناسب با زندگی آنها بودجهیی در نظر گرفته نشده. این كارشناس حوزه كودك، ایجاد یك نهاد ملی حقوق كودك برای كمك به آتیه كودكان این سرزمین را بسیار ضروری میداند و معتقد است رفع فقر كودكان، كلید توسعه كشور است. با این كارشناس و فعال حقوق كودك به مناسبت روز جهانی كودك گفتوگو كردهایم.
اگر بخواهیم یك مفهوم دقیق از واژه كودكی ارائه دهیم، این تعریف چیست، و نگاه غالب جامعه ایران به دوران كودكی، با توجه به فرهنگ و سنت خاص حاكم بر زندگی ایرانی، چگونه است؟
مفهوم كودكی در ایران در حقیقت چه از جنبه اجتماعی و چه از جنبه قانونی در كشور ما دارای تعریف مشخصی نیست. در حوزه قانونی افراد زیر 18 سال كودك به حساب میآیند. در قانون مدنی دختران زیر 9 سال و پسران زیر 15 سال قمری، سپس در اصلاحیه همین قانون سن كودكی دختران برای ازدواج به 13 سال افزایش مییابد. در عین حال سن شركت در انتخابات قبلا 16 سال بود كه بعدا به 18 سال رسید و سن اقدام برای دریافت گواهینامه رانندگی 18 سال است. پس میبینیم كه سنین دقیقی به عنوان سنین كودكی مشخص نشده. همچنین در كنار این ابهام، خانوادهها و مسوولان مدارس با این استدلال كه كودكان را آینده جامعه میدانند، با نگاهی بزرگسالحور به آنها مینگرند، در حالی كه كودكی بخش مهمی از زندگی است نه صرفا پیشزمینهیی برای آینده، بخش مهمی كه در كل فرآیند زندگی بهشدت تاثیرگذار است. در رویكرد غالب در جامعه ما كودك سوژهیی منفعل و صرفا جامعهپذیر است؛ كسی كه گوش به فرمان ما است و قرار است در آینده آن شود كه ما انتظار داریم. ما نه كودكی را به عنوان یك برخاست اجتماعی قبول داریم و نه كودكان را به عنوان كنشگرانی فعال كه قدرت نقشآفرینی دارند. مكانیزم سلطه و نگاه سنتی، برای كودك حق اندیشیدن قائل نیست، خلاقیتش را سركوب میكند و او را به حاشیه میراند. سلطهگر بزرگسالی كه خود نیز محكوم قدرتی قویتر است، بهطور مرتب به او یادآوری میكند كه خود در كودكی چگونه بوده و اكنون چه انتظاری از او دارد. اما باید دانست اگر قرار بر پیشرفت است، پس نیاز نیست كودكان ما همان راهی را كه ما رفته و آزمودهایم بار دیگر بپیمایند. پیشرفت همواره راههای تازهتری میطلبد.
عمده فعالیت انجمنهای غیردولتی فعال حقوق كودك، در برابر نیازها و مشكلات كودكان ایرانی چیست؟
به نظر من انجمنهای غیردولتی توانستهاند با امكانات محدود، اثرگذاری جدی و عملكرد مطلوب داشته باشند. به عنوان مثال در مقطعی از زمان كسی كودك كار را با نیازها و شرایط خاص كنونی قبول نداشت اما با تلاش انجمنهای غیردولتی این مفهوم به برنامههای كلان ملی از جمله برنامه چهارم توسعه وارد شد. الگوسازی و اجرای طرحهای مثبتی مانند خط یاری كودك كه با عنوان صدای یارا، توسط انجمن حمایت از حقوق كودكان راهاندازی شد الگویی شد برای سازمان بهزیستی كه خط 123 را راهاندازی كند.
از خط تلفن «صدای یارا» هنوز هم استفاده میشود؟
بله، هم توسط كودكان و هم بزرگسالان. بیشترین موارد گزارششده نیز یا مربوط به كودكآزاری یا در حوزه مشكلات رفتاری خانواده با كودك است. گزارشات مربوط به این خط در سایت این انجمن قابل مشاهده است.
مشكلاتی كه طی تماس با «صدای یارا» مطرح میشوند، چگونه توسط انجمن حل میشوند؟
در مواردی كه لازم است (مانند كودكآزاری) مراتب به واحد مددكاری انجمن ارجاع میشود و توسط این واحد و در صورت نیاز با همكاری واحد حقوقی اقدامات لازم برای حمایت از كودك آزاردیده صورت میگیرد.
به نظر شما میان فرهنگ قومیتهای مختلف و تفاوت در شیوههای كودكآزاری ارتباطی هست؟
این تفاوتها بیشتر از جغرافیا، حاصل تضاد طبقاتی و فرهنگی خانوادههاست. مثلا تنبیه در خانوادههای مرفه كمتر بعد جسمانی داشته و شبیه نوعی كودكآزاری روانی است مثل تحقیر، مقایسه با دیگر كودكان، توهینهای مشخص در حوزههای كلامی مثل نسبت دادن صفت خنگ، نفهم و بیعرضه به كودك، یا در نظر گرفتن آزار جسمی برای پسران و آزار روحی برای دختران. البته این امر به معنای نفی بحث شما نیست اما من در خصوص این تفاوت تحقیق یا مطالعه مشخصی ندیدهام اما تفاوت را نمیتوان منكر شد.
به نظر شما تحقیر به عنوان وجهی از خشونت چه تاثیری بر فرآیند زندگی فرد خواهد گذاشت؟
بهطور قطع تحقیرشدگی در كودكی فرد را در سنین بزرگسالی مورد اختلالات جدی قرار داده و منجر به بازتولید فرآیند تحقیر و خشونت در خانواده و جامعه، و خلق شخصیتهایی مثل بیجه خواهد شد كه انتقام آزردگیهای كودكی خود را از جامعه میگیرند.
انجمنها چه راهحلی برای جلوگیری از وقوع این كودكآزاریها و پیامدهای آن دارند؟
متاسفانه انجمنها بلندگوی قوی و مشخصی ندارند كه از طریق آن، اعلام كنند چه اتفاقی در حال وقوع است. پس ناچار در حد توان محدود خود به آگاهسازی خانوادهها و اطلاعرسانی میپردازند. مثلا به خانوادهها آموزش میدهند كه اگر كودك به شبادراری دچار است، مستحق تنبیه و تحقیر نیست. باید ریشههای روحی و روانی این مشكل را یافت. یا اگر كودك آنطور كه والدین انتظار دارند درس نمیخواند، جنایتی مرتكب نشده. قرار نیست همه مثل هم باشند، مثل هم درس بخوانند و نمره بگیرند. كودكان تواناییهای متفاوتی دارند. چه بسیار كودكانی كه به خاطر نمره و ترس از خانواده دست به خودكشی زدهاند.
به نظر شما در مقایسه با مقاولهنامههای بینالمللی، ایران در چه سطحی در حال حركت است؟
در مورد مقاولهنامه و پیماننامههای بینالمللی باید بگویم مهمترین مورد، پیماننامه حقوق كودك 192 در رابطه با پیشگیری از كار كودكان است. پیشگیری از كار كودك در ایران متولی خاصی ندارد. بهزیستی به حوزه كودك وارد نمیشود، جز برای ساماندهی ابتدایی كودكان كار كه به آنها نگاه مبلمانی دارد و فقط میخواهد به طریقی آنها را از چهره شهر جمع كند. قانون حمایت از حقوق كودك و نوجوان قانون خوبی بود اما هنوز تصویب نشده و اخیرا نیز گویا قرار است از دستور كار مجلس خارج شود. متاسفانه كودك در كشور ما صاحب تریبون نیست. تولیدكننده منفعت هم نیست كه نمایندگان مجلس را وادار كند به سبب این منفعت پی كار را بگیرند. كودك در چرخه منافع كشور ما مقهور مانده است. پس نتیجه این خواهد شد كه طرح روی زمین میماند و كسی به آن نگاه نمیكند.
نهادهای دولتی كه بهطور مشخص درباره كودكان مسوولند، كدام نهادها هستند؟
آموزش و پرورش با در اختیار داشتن چیزی در حدود 13 میلیون كودك، مهمترین نهاد دولتی مسوول در این باره است. سپس سازمان بهزیستی درباره كودكان آسیبدیده اجتماعی، و بعد وزارت بهداشت در رابطه با بهداشت كودكان.
از نگاه شما این نهادها وظایف خود را تا چه اندازه در قبال كودكان انجام دادهاند؟
با توجه به اهمیت نهادها و همچنین اهمیت موضوع كودكی، عملكرد چندان مثبتی نداشتهاند و اگر قرار باشد به عملكرد آنها نمره داده شود، من نمره قبولی مشروط خواهم داد. آموزش و پرورش كه مهمترین نهاد دولتی در این باره است، هنوز دست از نگاه بزرگسالمحور برنمیدارد. رفتار مسوولان مدرسه، خود عامل ایجاد استرس در كودك است. مناسبات در مدارس ما كودك را مشتاق تحصیل نمیكند. در مدارس به جای درس محبت، درس خشونت داده میشود به عنوان مثال در دروس سال سوم راهنمایی، دروس دفاعی هست اما مهارت زندگی نیست. دانشآموز گفتوگو را نمیآموزد. اسم این را تنها میتوان آموزش تولید خشونت گذاشت.
انجمنهای مرتبط با كودكان در مسیر عملكرد خود با چه محدودیتهایی مواجهاند؟
با محدودیتهای متفاوتی هم در مناسبات داخلی و هم مناسبات بیرونی خود. در حوزه برنامهریزی كمتر مشاركت داده میشوند و انتظار همیشه این بوده كه صرفا مجری باشند. گاه شده كه طرح حمایت از كودكان افغان توسط این انجمنها تا مدتها زیر سوال بوده است و گاه مدیران انتخابی مورد تایید این انجمنها مدتها از سوی وزارت كشور تایید نمیشوند كه این امر معضلاتی را برای این انجمنها در پی خواهد داشت. فقدان همیشگی امكانات و منابع، معضلی دیگر است كه آنها با آن بهطور مستمر مواجه هستند و به تمام این مشكلات باید خودمداریهای درونسازمانی و ضعف افراد در گفتوگو به عنوان راهحل را نیز افزود.
آیا بانك اطلاعات ملی از وضعیت كودكان در ایران در دست هست كه برنامهریزیها براساس آن انجام شود؟
خیر، نه بانكی هست و نه برنامهای. صحبتهایی در این باره بود، اما مثل همیشه امكان ایجاد نیافت. شاید دلیل آن را بتوان به همان مقهور ماندن كودك جامعه ما در چرخه منافع مربوط دانست.
به عنوان پرسش پایانی، وضعیت حقوق كودك در ایران را بهطور كل چگونه میبینید؟
شرایط، شرایط خوبی نیست. فرآیندی منفی به خصوص طی چند سال اخیر درباره كودكان آغاز شده و خشونتهایی كه با تنوعهای تازه همراه است، علیه آنها افزایش یافته. حذف بخش زیادی از كودكان از مهدها، حذف سهم شیر كودكان در مدارس، و اجرای ناگهانی و بیدلیل نظام 3-3-6 از دیگر موارد منفی اخیر در حوزه كودكان است كه امید را هم در این عرصه به چالش میكشد؛ در جامعهیی كه روح پرسشگری به بند كشیده میشود و كودكی كه خود عین پرسشگری است، كمتر میتواند خودی نشان بدهد. به نظرم نیاز به تلطیف بیشتر داریم كه شاید كودكیمان را نجات دهیم. كودك آزادیطلب است و رویكرد سلطهگری در هر سطحی مغایر با این آزادیخواهی است.
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما